آوينآوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

خنده کن بی پروا،خنده هایت زیباست

پنج ماهگی و بازم برف

تو پنج ماهگی نفسم کارهای جدیدی انجام میده و حسابی شیرین شده     هرچیزی رو که جلوش میگیریم با دست میگیره و به طرف دهنش میبره،میتونه     حدود سی ثانیه روی پاهاش وایسه(البته با کمک ما)،معنی خوردن رو میفهمه     و وقتی ما غذا میخوریم دهنش آب میوفته و همش به دهن ما نگاه میکنه، یه     اسباب بازی داره که روی زمین حرکت میکنه وقتی خاموشش میکنیم و میاریم     جلوش یه نگاه به اون میندازه و یه نگاه به زمین و مارو مجبور میکنه تا دوباره     روشنش کنیم هنوز بدون کمک نمیتونه غلط بزنه که البته فکر کنم ارثیه چون   &nb...
21 دی 1392

یک روز زیبای برفی

یازدهمین روز زمستون که من صد و چهل و پنج روزه بودم یه روز خیلی قشنگ بود.آسمون سفید سفید بود و برف میبارید و من برای اولین بار برف هم دیدم.       خدایا شکرت به خاطر این نعمت زیبات که واقعا لذت بخش بود..... اولش از پشت پنجره نگاه میکردم چون مامانی گفت سرما میخورم     ولی وقتی دید که من خیلی دوست دارم برم بیرون اونم موافقت کرد     خاله نجمه جونم دو روزه که رفته سفر و من برای اولین بار ازش دورم،یه کوچولو هم بهانه میگیرم ولی خب میدونم که زود برمیگرده پیشم   ...
12 دی 1392

آوین در بلندترین شب سال

نفس مامانی اولین شب یلدا رو هم تجربه کرد البته عزیز دلم از اولش  خواب بود و موقع شام بیدار شد اینم یه دونه عکس قبل از خوابیدن قند عسلم     به حرمت ماه صفر جشن نگرفتیم و فقط یه دورهمی خانوادگی داشتیم.   اینم از هنرنمایی مامانی و خاله نجمه   شام هم که طبق معمول دستپخت خوب مامان سوسن بود و این هم عسلک ما بعد از بیدار شدن از خواب     قربون خندیدنت برم من که وقتی از خواب بیدار میشی هم  خوش اخلاقی و میخندی   ...
2 دی 1392
1